۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۶

دانشگاه تهران قیف برعکس نبود

آن موقع می گفتند دانشگاه رفتن مثل «قیف برعکس» می ماند یعنی آمادگی و قبولی کنکور مشکل ولی درس خواندن در دانشگاه و فارغ التحصیل شدن آسان است. همین باعث شد ترم اول را شل بگیرم. بیشترین وقت را جمعه ها برای تمرین های درس یک واحدی نقشه کشی صنعتی صرف می کردم تا برای کلاس شنبه مهندس سهرابی آماده باشد. گاهی خاله مینا می آمد بالا سرم و به شوخی می گفت: «دانشگاه قیف برعکسه! آره؟». خودش دانشگاه تهران جغرافی خوانده بود و نسبت به آنجا تعصب داشت.
بقیه کلاس ها را یا نمی رفتم یا یک خط در میان می رفتم. گاهی وسط کلاس پا می شدم می رفتم بیرون. تمرینی حل نمی کردم و درس ها را فقط شب امتحان مرور می کردم. بیشتر ترم را با وقت تلف کنی و رفیق بازی گذراندم.
نمرات میان ترم و پایان ترم افتضاح شد. ریاضی 1، فیزیک حرارت و برنامه نویسی فرترن افتادم. معدل رفت زیر 12 و مشروط شدم.
مهمترین درس همان 4 واحدی ریاضی 1 بود که در کل 9 شدم. ریاضی 1 پیش نیاز درس های ریاضی 2 و فیزیک الکتریسیته بود و این دو درس پیش نیاز تمام دروس تخصصی رشته برق بودند که در ساختمان جداگانه گروه برق در امیر آباد شمالی ارائه می شدند. به این ترتیب از بقیه همدوره ای های برقی هم جدا می شدم.

افتادن ریاضی 1 فقط یک ترم عقب افتادن نبود؛ ضربه ای حیثیتی به جوان مغرور 18 ساله پر مدعایی بود که حالا از «گروه پیشرو» جا مانده بود.

هیچ نظری موجود نیست: