۰۹ بهمن ۱۳۸۴

از کوهیار تا نوادا

اردیبهشت 80 دوره کوه نوردی را با بچه های فنی شروع کردم؛ با کفش کوهیار که از فروشگاهی به همین نام در منیریه خریدم.

4 ماه پیش که تازه آمده بودم می خواستم چند زمستان را با همین کفش کهنه سپری کنم. با اینکه عمرش را کرده بود برایم خیلی معنی داشت و یاد آور تمام چیزهای خوبی بود که از آن دوره آموختم. می خواستم با پوشیدنش خاطرات شیرین آن روزها همیشه جلوی چشمم باشد.

ماه پیش هنوز دوستش داشتم. البته بیشتر به این خاطر که در برف و سرما کارم را راه می انداخت، هر چند از عملکردش کاملاً راضی نبودم. می خواستم امسال را با همین سر کنم و زمستان آینده به فکر کفش جدید باشم. به خودم می گفتم بیخود برای چی خرج کنم؟ ضمن اینکه دلم نمی آمد ازش دست بکشم چون هنوز برایم مفهومی فراتر از یک کفش داشت.

دیروز یک کفش نوادای شیک خریدم و کفش قدیمی را در کمد گذاشتم؛ کفشی که حالا فرتوت، مندرس و به درد نخور به نظر می آمد و برایم هیچ مفهومی نداشت.

هیچ نظری موجود نیست: