۱۵ مرداد ۱۳۸۶

یک تیر و دو نشان

مشترک روزنامه اطلاعات بودیم. تابستان یک آگهی دیدم درباره فروش کتابچه اطلاعات مربوط به مهاجرت به کانادا. نشانی محلی در خیابان گرگان را گرفتم و جزوه‌ای کپی با جلد مقوایی به قیمت 3000 تومان خریدم که شرایط و امتیازات مهاجرت را توضیح می‌داد. گام اول تهیه و فرستادن رزومه انگلیسی بود.

پائیز دنبال کارهای سربازی بودم تا معاف شدم. شبی رفتم پیش امیر- رفیق آوانگارد- تا رزومه انگلیسی درست کنم. رزومه را به همراه یک پاکت خالی تمبر خورده (که نشانی خودم را رویش نوشتم) برای سفارت کانادا در دمشق فرستادم. همان روز با همان رزومه رفتم شرکت مهر ماشین که آگهی‌اش را اتفاقی در روزنامه دیده بودم و دفترش چند قدمی سفارت بود. در یک روز هم شانس کانادا را امتحان کردم هم برای اولین بار تقاضای کار دادم.

شنیده بودم احتمال جواب گرفتن از این طریق خیلی کم است و بیشتر متقاضیان به جای ارسال رزومه می‌رفتند سوریه تا مستقیم فرم تک برگی را از سفارت گرفته و پر کنند.

دو هفته بعد فرم تک‌برگی با پست به دستم رسید. همزمان پیشنهاد کار از شرکت گرفتم.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

آنروزی اشک ریختم ، آمدی در وبلاگ متروک من و گفتی از کانادا تجربه داری

تنها یک سوال ، دانشگاهی در کانادا پیدا می شود که من را با نمره تافل کافی و معدل 16 دانشگاه آزاد مهندسی قبول کند؟؟؟؟؟؟
درآمد یک کارگر آنجا چقدر است؟

ناشناس گفت...

دوست داشتم!میخوانمش زین پسhttp://www.muchulkhan.blogfa.com/
!!!