۰۴ شهریور ۱۳۸۵

جزیره شیراز

یک خانم با پوست تیره، لباس گشاد سرتاسری صورتی و روسری ای که به شکل مقنعه پوشیده، منشی موسسه ای است که آن جا دوره می بینم.

وقتی به «صبرا» گفتم معنی اسمت می شود 'Patience' تعجب کرد که از کجا فهمیدم.

امروز بعد از گرفتن جزوه های درسی ازش پرسیدم کجایی است. از روی پوستش حدس می زدم آفریقایی باشد ولی نمی دانستم کدام کشور. این بار نوبت من بود که تعجب کنم:

«من اهل زنگبار هستم. اصالتاً ایرانی ام. اجدادم مهاجران شیرازی هستند که گویا جزیره ای در ایران است!»

کلمه «شیراز» را تکرار کرد تا خوب متوجه شوم. مات و مبهوت جواب دادم که شیراز جزیره نیست و شهری داخل ایران است و در ضمن من هم ایرانیم!

ساعت 9 بود. دلگرم تر از همیشه رفتم سر کلاس.

هیچ نظری موجود نیست: